Autoconverted from "22.srt"

شما حالا بايد يك تصميم سريع بگيريد
لطفا به ملكه مادر بگوييد

 

!شما فكر مي كنيد داريد اينجا چه مي كنيد؟

 

من هنوز بانوي اول آشپزخانه سلطنتي هستم

 

بانوان آشپزخانه دربار
!شما حالا دنبال من بياييد

 

بانوي سرپرست من
قبلا از شما خواسته بودم

 

بانو چويي ،من قبلا به شما گفته بودم
!شما بايد اين مصيبت را انجام بدهيد

 

!...شما حتما تنبيه خواهيد شد

 

!بانوي من !بانوي من

 

(قسمت 22)

 

بانوي من ،اين منم ،يونگ سن

 

شما حالا احساس مي كنيد بهتريد،بانوي من؟

 

من خوبم. اجازه بده بلند شوم

 

نه ،بانوي من ،شما بيماريد
چرا مي خواهيد بلند شويد؟

 

من بايد به آن دختر هاي
بد يك درسي بدهم

 

نه بانوي من لطفا دراز بكشيد
لطفا ،بانوي من

 

بانوي من ،من مك كي
از گارد پادشاه هستم

 

چيه؟

 

چرا اينجا آمديد؟

 

من دستور دارم بانو يونگ را
به بيرون قصر همراهي كنم

 

...اما او حالا خيلي ضعيف است

 

هيچ كس جز پادشاه و
خانواده اش نميتوانند

 

در قصر بميرد
شما هم اين را مي دانيد

 

اين قانون قصر است
پس با موافقت انجامش بدهيد

 

بانوي من ...حالا نه

 

بانوي من ،من شما را به
خانه تان همراهي مي كنم

 

!درباره چي صحبت مي كنيد؟
شما حالا بانوي اول هستيد

 

چطور شما مي توانيد فكر كنيد
... آشپزخانه را ترك كنيد

 

!به خاطر احساسات شخصي ؟

 

بنشين

 

شما بايد قوي و محكم در مقامتان
قرار بگيريد در چنين زماني

 

بانوي من ،اين مي تواند آخرين باشد
...لطفا

 

اينجا كسي هست كه پاياني نداشته باشد؟

 

من كاملا شما را مي فهمم

 

اين احتمالا ترسناك است
اما اگر شما فكر مي كنيد ضعيفيد

 

حتي يك تپه كوچك مي تواند
شبيه يك كوه بزرگ نظر بيايد

 

اما اگر شما قوي هستيد ،حتي يك
طوفان هم شبيه يك نسيم به نظر مي آيد

 

من تا حالا حامي شما بوده ام
شما بايد يك كوه بزرگ باشيد

 

شما بايد يك طوفان باشيد

 

به عنوان يازدهمين بانوي اول آشپزخانه سلطنتي

 

من حالا شما را به عنوان دوازدهمين
بانوي اول آشپزخانه معرفي مي كنم

 

...بانوي من

 

بانوي من ،متاسفم ،من واقعا متاسفم

 

لطفا ما را ببخشيد كه حتي يك
وعده را براي شما تهيه نكرديم

 

من متاسفم ،بانوي من

 

اگر شما متاسفيد پس به بانو هن كمك كنيد
به بانو هن كمك كنيد

 

بله ،بانوي من

 

من نمي توانم اجازه بدهم او تنها برود
شما او را همراهي كنيد

 

حتما

 

...يانگوم

 

شما بايد هر جور شده از او مراقبت كنيد

 

مطمئن شو او احساس تنهايي نمي كند

 

حتما

 

من فقط يك گزارش دريافت كرده ام
كه بانو يونگ رفته اند

 

اگر او آخرين روزش را اين قدر
كله شق نبود اين اين قدر رقت انگيز نبود

 

چطور آخرين روز يك بانو
دربار مي تواند عجيب باشد؟

 

درباره اين احساس بدي نداشته باش

 

چيز مهمتري براي انجام دادن باقي نمانده؟

 

ما حالا فقط بايد ملكه مادر را متقاعد كنيم

 

وقتي ملكه هنوز ضعيف است
...او به ملكه مادر وابسته است

 

ملكه مادر با خواسته ما موافقت مي كند

 

سرورم ، بانو يونگ از قصر رفته اند

 

حال او اين قدر بد بود؟

 

بله. با گذشت زمان او بدتر مي شد

 

او خيلي بدتر شد در آن بيماري مسري

 

خيلي بد است. پادشاه براي گفت و گوهاي خوب
هم از او قدر داني مي كرد

 

زندگاني بشر...به هر حال
او براي ديدن

 

بانوي اول بعدي مشتاق بود
او خوب كار مي كند

 

سرورم ،من مي خواهم درباره
اين موضوع صحبت كنم

 

چيه؟

 

ما هنوز مراسمي براي انتصاب
بانو هن به عنوان بانوي اول نداشتيم

 

نداشتيد؟ شما قرار بود امروز
صبح اين را برگزار كنيد؟

 

دقيقا،همه بانوان دربار با
اين مخالفند و هيچ كس نيامد

 

چه؟ شما چه مي گوييد؟
آنها در مقابل خواست من ايستادند؟

 

اين به خاطر بانو هن است

 

به خاطر بانو هن؟

 

اول از همه ،بانو چويي نتايج را قبول ندارد

 

چون بانو هن در مسابقه شركت نكرد

 

اما بانو چويي از شاگردش شكست نخورد؟

 

بله ،سرورم
بانو چويي هم همين فكر را مي كند

 

اما ديگر بانوان دربار اين طور فكر نمي كنند

 

...آنها مي گويند نمي توانند اين را قبول كنند

 

چون شركت كنندگان خودشان
كاملا شركت نكرده اند

 

...آنها چطور جرات مي كنند

 

اما دليل مهمتر از اين اين است كه بانو هن
از يك خانواده سطح پايين است

 

آنها مي گويند نمي توانند به چنين شخصي
به عنوان مافوقشان خدمت كنند

 

اگر بانو يونگ براي زمان طولاني
در شربت خانه كار مي كرد

 

او دختر يك خانواده خوب بود

 

در هر حال ،اين چيزي است
كه ملكه مادر تصميم گرفته اند

 

بانوان دربار بي احترامي مي كنند

 

به ملكه مادر
پس ما نمي توانيم اين را تحمل كنيم

 

اول از همه ،شما بايد به عنوان
بانوي سرپرست آنها را تنبيه كنيد

 

آن چيزي است كه شما بايد انجام بدهيد

 

نه ،ملكه

 

آنها هم يك نكته دارند
اگر چه بانو هن را انتخاب كرده ام

 

به خاطر خواسته شاه سراسيمه به عنوان بانوي اول

 

بعدا ،من فهميدم يك چيزهايي در مراحل اشتباه بود

 

بانو هن حتي آنجا نبود وقتي ما او را معرفي كرديم

 

به عنوان بانوي اول دربار

 

بله ،يك مسئله اي در انتخاب بانوي اول دربار بود

 

اما ما حالا نمي توانيم آن را تغيير بدهيم

 

پس او چه گفت؟

 

او به من گفت ملكه مادر كاملا از
...بانو هن ناراضي است

 

پس احتمالا. هيچ مافوقي اين چنين دردسر ساز نخواهد بد

 

اما ملكه به او دستور داده
بانوان دربار را متقاعد كند

 

وقتي اين خواسته مادر شاه است

 

من فكر مي كنم ما با فرستادن
يك پيام واضح قوي تر شويم

 

درسته ،بانوي من
ما از آشپزخانه مراقبت خواهيم كرد

 

پس نگران نباشيد و محكم بايستيد

 

من فقط تا آخر باعث دردسر شما هستم

 

آه ،نه ،اين را نگيد
اين اصلا دردسر نيست

 

بگذار او راحت دراز بكشد

 

حتما

 

...بانوي من ...بانوي من

 

من مادر بودن را در در اين سن بالا حس كردم

 

به خاطر يونگ سن

 

او هميشه گريه مي كند و
هر شب كمك مي خواهد

 

دقيقا ،ما مخفيانه شما را مادربزرگمان صدا مي كرديم

 

واقعا؟ مي كرديد؟

 

بله ،شما واقعا شبيه مادربزرگ براي من بوديد

 

بله...چون بانو هن خيلي به شما سخت مي گرفت

 

يانگوم ،چرا گريه مي كني؟

 

او بانوي سرپرست من است

 

چرا شما اينجا گريه مي كنيد؟

 

بانو هن مرتب از من مي خواهد
...يك كاسه آب براي او ببرم

 

اما من نمي دانم چه نوع آبي او مي خواهد
من مي ترسم

 

پس دوباره بانو هن تند خو مي شود

 

من بايد چه كنم؟

 

! فقط يك سطل آب شور براي او ببر

 

آه ،نه ،بانوي من من نمي توانم اين كار را بكنم

 

گفتي اسمت يانگوم است؟

 

بله

 

بانو هن اين كار را نمي كند
چون شما را دوست ندارد

 

پس از او نترس

 

واقعا؟

 

البته...من او را بهتر از هركس ديگري مي شناسم

 

بيا اينجا
من برات يك داستان قديمي مي گويم

 

خيلي وقت پيش يك ببر ترسناكي
بود كه خيلي گرسنه بود

 

چرا شما اينجا نشستيد؟
چيزي شده؟

 

بچه هاي ديگر از سرپرست هاشان
...يادگرفتند كه چطور غذا بپزند

 

اما بانو هن به من اجازه نمي دهد آشپزي كنم

 

!او مي خواهد همه چيز را براي خودش نگه دارد

 

آه ،نه ،اين طوري نيست
او فقط مي خواهد به شما خوب آموزش دهد

 

شما اين را مي دانيد

 

اما هنوز مي خواهي اين كار را انجام بدهي؟

 

بله

 

پس بدون اين كه بگذاري بانو هن بداند
براي من يك خوراك درست كن

 

ها؟

 

پس من براي شما چيزهاي زيادي مي گويم

 

واقعا؟

 

اما به بانو هن يا كس ديگري نگو
من هم آدم بد اخلافي مي شوم

 

از بانو هن مخفي اش كن باشد؟

 

حتما

 

بانوي من ،شما بايد قوي شويد

 

شما بايد حالا اينجا براي بانو هن باشيد

 

يانگوم

 

بله،بانوي من

 

من از تو مي خواهم از او خوب مراقبت كني

 

شما تنها كسي هستيد كه حالا
مي توانيد از او مراقبت كنيم

 

...چطور من مي توانم

 

او يك ديوار اطراف خودش ساخته
چون او دوست نزديكي را در
جواني اش از دست داد

 

اين احتمالا به خاطر اين بود كه او تلاش
مي كند ترس و دردش را مخفي كند

 

اما يك رهبر بايد بتواند از آن بگذرد

 

آن چيزي است كه من درباره اش نگرانم

 

شما اولين شخصي هستيد كه اين ديوار را شكسته است

 

پس شما بايد به او دلگرمي بدهيد و او را كمك كنيد

 

به من قول بده هرگز نمي گذاري او رها كند

 

به من قول بده هرگز به او اجازه
نمي دهي خودش را از آن جدا كند

 

حتما ،من هرگز به او اجازه نمي دهم اين كار را بكند

 

خيلي خوب است
وقتي شما يك خواسته قوي داريد

 

خيلي خوب است

 

...بانوي من ،اينجا

 

لطفا فهميده باشيد

 

بانو چويي خيلي خشن شدند

 

من ميدانم كه او مي تواند خيلي سنگ دل شود؟

 

بانو هن اگر هر روز اين طور
كار كند از بين مي رود

 

اين اولين بار در زندگي سي ساله درباري ام
است كه اين طور مخفيانه كار مي كنم

 

منم ،همينطور

 

اما ما انتخاب ديگري داريم؟
...ما بايد وفادار باشيم

 

و آرام و طولاني زندگي كنيم

 

من متعجب كه تا كي ما بايد اين طور باشيم

 

ميز را بده

 

احتياجي نيست شما داخل بياييد

 

من بايد به سرورم احترام بگذارم

 

من از او ميپرسم اگر او پذيرفت
پس اينجا منتظر بمان

 

بانوان آشپزخانه كجا هستند؟
اتفاقي افتاده؟

 

سرورم ،بانو يونگ ديروز قصر را ترك كردند

 

چون حالشان خيلي بد شده بود

 

پس اينه؟

 

من مي دانم شما براي او احترام قائل بوديد ،اما وقتي

 

...وقتي او نمي تواند در قصر بميرد

 

بله...پس اين دليلش است

 

لطفا پزشك شخصي من را براي او بفرستيد

 

من بايد لااقل همدردي ام را ابراز كنم

 

بخشش شما بي اندازه است

 

!يانگوم

 

داك گو

 

يانگوم ،من دويدم به سمت اينجا وقتي
...از سرپرست خواجه ها شنيدم كه

 

بانو يونگ در شرايط بحراني است
...و پادشاه فرستاده است

 

پزشك شخصي اش را
پس من او را اينجا آوردم

 

پزشك سلطنتي؟

 

اين محل است؟

 

بله ،آقا . از اين طرف لطفا

 

بانوي من ،پادشاه پزشك شخصي شان
را اينجا فرستاده اند

 

!واقعا؟ حقيقت دارد

 

بانوي من ،پادشاه پزشك شخصي شان
!را اينجا فرستاده اند

 

!پزشك مال مال خودش

 

بانوي من ،من هم اينجا هستم

 

منم ،همين طور ،بانوي من

 

زود خوبش كن

 

بله ،حتما

 

او چطور است؟
خوب مي شود؟

 

...او قبلا

 

مرده

 

...بانوي من ...بانوي من

 

من ديگه با شما صحبت نمي كنم
...چطور توانستيد بريد در حالي كه

 

من خواب بودم،بدون گفتن حتي يك كلمه؟
...من هرگز شما را دوباره نمي بينم

 

سرورم بانو يونگ شب پيش از دنيا رفتند

 

!چه؟

 

او وقتي من به آنجا رسيدم مرده بود

 

...نه!بانوي من ،يانگوم
!من مي خواهم با او بروم

 

!من بدون شما نمي توانم زندگي كنم ،بانوي من
!من را با خودتان ببريد

 

!من بدون شما نمي توانم زندگي كنم ،بانوي من
...من بايد به داستانهاي شما گوش كنم

 

!و من بايد پاهاي شما را ماساژ بدهم
!بانوي من ،من را باخودتان ببريد ،لطفا

 

!بانوي من !بانوي من

 

من متاسفم كه تمام عمرم را در قصر بوده ام

 

پس خاكستر من را بالاي ابرها پخش كنيد
... من مي خواهم باران باشم

 

پس من مي توانم اينجا و آنجا جاري شوم
و همه دنيا را بگردم

 

!بانوي من !بانوي من

 

بانوي سرپرست شما را خواستند

 

بانوي سرپرست ؟ من هيچ كاري با مديران مافوق ندارم

 

من فكر مي كنم او فكر كرده
مقام بانوي اول را به شما بدهد

 

بانوي اول آشپزخانه؟
!آره ،درسته!شما خودتان اين را انجام دهيد

 

شما دوست نداريد من بانوي اول باشم؟

 

من جرات كردم بگويم ،من فكر نمي كنم
اين مقام براي شما مناسب باشد

 

به خودتان مراجعه كنيد ...با چنين كلمات
جسورانه اي صحبت كردن خيلي آسان است

 

به خاطر مردم براي شما سخت خواهد شد

 

من نگرانم چون من شما را بهتر
از هر كس ديگري مي شناسم

 

بله . من بايد يك زندگي سخت داشته باشم
يا يك زندگي آسان؟

 

شما چه فكر مي كنيد؟

 

شما بايد زندگي آساني داشته باشيد

 

شما چطور؟

 

شما مي توانيد خودتان آن را كنترل كنيد؟

 

من مي خواهم آسان زندگي كنم
اما آن هميشه سخت است

 

چه؟

 

ها؟ وقتي من آن را جويدم
...من مزه خرمالو را حس كردم

 

پس اگر شما از من مي پرسيد
چرا اين شبيه مزه خرمالو است

 

من فقط مي توانم بگويم كه
چون من مزه خرمالو را حس كردم

 

!پس كسي كه مهرات ذاتي دارد اينجا است

 

بله ،درسته...اين جهل من
است كه اين طوري پرسيدم

 

به عنوان يك آشپز ،كسي نبايد مردد باشد كه
زندگي اش را براي تست غذاها به خطر بياندازد تا ببيند

 

آن براي شخص خوب است يا بد

 

يانگوم اين كار را انجام داد و اين دليلي
بود كه او چشايي اش را از دست داد

 

اگر چه بانو چويي گفت،كسي كه حس
چشايي ندارد نمي تواند اينجا كار كند

 

اما در حالي كه مردم زندگي هاشان
... را با هم تقسيم مي كنند

 

ما بايد دردهارا با او قسمت كنيم
...و او را در آغوش بگيريم

 

براي انجام دادن كارهاي جسورانه

 

پس وقتي به اقامتگاهتان برگشتيد براي
يانگوم خوراك هاي زيادي تهيه كنيد

 

كه حس چشايي اش بهبود يافته است

 

...بانوي من ...بانو يونگ

 

حالا من بايد چه كنم؟

 

حالا من چه كنم؟

 

چرا شما تنها اينجاييد؟

 

لطفا بريد داخل. شما خيس شديد

 

بانوي من ،اين مثل بانوان ديگر دربار است

 

شما درباره چه صحبت مي كنيد؟
منظورتان چيست؟

 

اين تربچه ها اينجا چه مي كنند؟

 

...امروز روز درست كردن ترشي سبزيجات است

 

اما كسي كارگرها را اينجا نفرستاده است

 

هيچ كس از هسچ آشپزخانه اي نيامده ؟درسته

 

حتي بانوان كارگر ؟نه

 

پس چه شده؟

 

چه كسي مي تواند آنجا باشد وقتي
بانوي سرپرست به ما ملحق شده است؟

 

شما نبايد اين طوري اينجا باشيد

 

من كارهاي اينجا را تمام ميكنم
مهم نيست چه پيش مي آيد

 

پس شما بايد به مقرتان برويد
و موقعيتتان را حفظ كنيد

 

بانوي من

 

!بانوي من

 

موقعيتم را حفظ كنم؟ براي چه؟

 

!بانوي من

 

شما بانوي اول آشپزخانه هستيد

 

لطفا برويد . هانگ

 

بله

 

او را به اقامتگاهشان همراهي كن

 

و دختران تازه وارد را با خودت بياور

 

يونگ سن ،ما بايد همه چيز را اينجا انجام بدهيم
عجله كن

 

من نمي توانم كار كنم چون ياد بانو يونگ مي افتم

 

!من هم ناراحتم

 

اما اين آخرين خواسته بانو يونگ است

 

!او خواست بانو هن را كمك كنيم تا سقوط نكند

 

!پس انجامش بده

 

!من گفتم ،انجامش بده

 

!عجله كن

 

!عجله كن

 

!حالا

 

بريد آنجا و كمك كنيد

 

عجله كنيد

 

خوبه

 

...خيلي خسته كننده است
بازوم درد گرفت

 

شما حالا مي توانيد برويد

 

واقعا؟

 

بله ،شما خيلي خوب كار كرديد
حالا مي توانيد برويد

 

!ممنونم !ممنونم

 

...مال كيوم

 

آنها همه كارها را در طول شب تمام كردند؟

 

اين را سرو كن

 

بانوي من ،شما بايد اين كار را خودتان انجام بدهيد

 

بگير اين را دنبالم بيا
بله ،بانوي من

 

لطفا بخوريد

 

شما بايد بخوريد

 

نه ،ممنونم

 

لطفا

 

من گفتم ،نه ،ممنونم

 

حتي اگر اين را نخواهيد هم
شما بايد بخوريد

 

شما نمي توانيد اين كار را بكنيد. شما بايد بخوريد

 

من گفتم ،نه ،ممنونم

 

...بانوي من ،لطفا

 

!بانوي من !بانوي من

 

!شما بايد بريد آنجا حالا

 

چيه؟

 

آنها گفتند باران شب پيش
به داخل انبار غذا رفته است

 

من فكر كنم شما بايد آنها را قبل از بين رفتن چك كنيد

 

ما بايد اول آنها را بيرون ببريم

 

حتما

 

يونگ سن ،اينجا

 

شما پيام را دريافت نكرديد؟

 

من هرگز درباره اش نشنيدم

 

من تاحالا درباره اش نشنيدم

 

پس هيچ كدام از شما ها پيام را دريافت نكرده ؟

 

نه

 

خرچنگهاي كيو م گونگ كه هديه
!پادشاه است از بين رفته است؟

 

چطور توانستيد در مورد چنين چيز
قيمتي اي اين قدر بي دقت باشيد؟

 

ما هرگز حتي آنها را نديديم
اجازه بدهيد تنها درباره آنها صحبت كنيم

 

من با بانوان آشپزخانه دقيقا درباره تقسيم
و پخش مساوي آنها صحبت كرده ام

 

!پس چطور شما درباره اين نشنيديد؟

 

بانو هن حتي در جلسه ديروز نبودند
چه شده؟

 

من به او گفتم امروز به جلسه بيايد

 

او مي داند زمان جلسه تغيير كرده است؟

 

همه اين را مي دانند
چطور آشپزخانه اين را نمي داند؟

 

!و منوي ميز براي سوك وون هم نيامده است

 

بانوي من ،اينجا هيچ چيز خيس نيست

 

نمك هم خوب است

 

ديوار نم ندارد

 

مانند سقف

 

!شما فكر مي كنيد شما داريد چه كار مي كنيد؟

 

!اينها چه هستند؟

 

من گفته بودم آنها نم دارند

 

!چرا شما خودتان اين كار را انجام مي دهيد؟

 

اين چيزها را يكي از دخترهاي شما نمي تواند انجام دهد؟

 

!شما حتي به جلسه نيامديد به خاطر اين كار؟

 

همه خرچنگ هاي هديه داده شده
از بين رفته اند و

 

منو ميز مراسم تبريك سوك وون چه شد؟

 

چه؟

 

آه،من...!من به شما دستور ندادم
كه براي امروز منو تهيه كنيد؟

 

مراسم روزه است
...شما چه مي كنيد

 

!وقتي حتي سه منو را تهيه نكرديد؟

 

بانو يونگ به كسي مثل شما اعتماد
!كرده است ...كسي مثل شما

 

بانوي من،شما بايد ليست را تهيه كنيد

 

بله ،من بايد

 

خوبه؟

 

بله ،خوبه

 

!بانوي من

 

چرا شما به اين كار ادامه مي دهيد؟

 

شما بايد شانتان را در چنين زماني نشان بدهيد

 

آن خواسته بانو يونگ بود

 

!بانوي من

 

باشد ،من ليست را تهيه مي كنم
شما از قصر هاي ديگر حفاظت كنيد

 

چون ما بايد براي مراسم بحث كنيم
به همه بگو براي جلسه بيايند

 

بله ،بانوي من

 

من اميدوارم بيايند چون اين يك مراسم مهم است

 

بانوي من ،شما بايد بياييد
لطفا جاي ديگري نرويد

 

بانوي من ،لطفا ساعت 2 بعداز ظهر بياييد
لطفا براي جلسه بياييد

 

ما بايد درباره مراسم صيغه پادشاه بحث كنيم

 

پس لطفا به جلسه بياييد

 

باشد

 

ما بايد درباره مراسم صيغه پادشاه بحث كنيم

 

پس لطفا به جلسه بياييد

 

باشد

 

ما بايد درباره مراسم صيغه پادشاه بحث كنيم

 

پس لطفا به جلسه بياييد

 

بانوي من ،حالا ما بايد چه كنيم؟

 

بله...ما بايد چه كنيم؟

 

شما مي خواهيد بريد داخل؟

 

ما بايد ،درسته؟

 

پس جلسه بانوان ديگر آنجا چه ؟

 

ما هم بايد بريم آنجا

 

شما مي خواهيد چه كنيد؟

 

قلب من مي خواهد پيش بانو هن برود
اما پاهاي من ميخواهد اينجا برود

 

من بايد چه كنم؟
چطور مي توانيد از من بپرسيد؟

 

من بايد چه كنم؟

 

بانوي من !چطور شما مردد هستيد كه داخل برويد؟

 

يانگوم ،من را از اين كار معاف كن

 

بانو چويي از قبل هم براي هر روز ميز
غذا را آماده كردم از من متنفر است

 

آن چيزي نيست كه شما بايد از آن متنفر باشيد

 

من هم واقعا از اين موقعيت متنفرم ،اما

 

همه بانوان گفتند كه نمي توانند
...بانو هن را قبول كنند و

 

اين طوري يك آشب درست كردند
پس من بايد چه كنم؟

 

يانگوم ،من فقط كارهاي آشپزخانه را انجام مي دهم

 

يانگوم ،منم ،همينطور
...لطفا...لطفا

 

با اين وجود اين مراسم صيغه پادشاه است

 

بله . اگر ملكه مادر اين موضوع را بفهمد

 

به همين خاطر من اين را به شما گفتم

 

پس شما مي گوييد كه صيغه شاه درباره
اين موضوع ساكت خواهد ماند؟

 

البته ،نه

 

به هر حال آنچه ما مي خواهيم به وجود مي آيد
ملكه مادر بايد درباره آن بداند

 

بايد شركت در كارهاي آشپزخانه را محدود كنيم

 

اگر ما بخواهيم نشان دهيم
ما نمي توانيم بانو هن را قبول كنيم

 

حتي اگر سوك وون فقط شاهد حضور او باشد

 

...پس اين شايد براي او آسان باشد

 

بله ،ملكه مادر اجازه نمي دهند اين ادامه يابد

 

...احتمالا،اما

 

او نمي تواند همه ما را ادب كند

 

چون او نمي تواند كار همه
آشپزخانه ها يكجا كتوقف كند

 

و بانوي سرپرست كسي نيست كه بي كار بشيند

 

حالا ما بايد چه كنيم؟

 

ما بايد خودمان همه چيز را براي
جشن صيغه شاه آماده كنيم؟

 

بانوي من

 

شما سرآشپزها را براي مراشم صيغه پادشاه مي خواهيد؟

 

آن مقدم نيست ،وقتي كار آشپزخانه مانده است

 

من مي دانم ،اما ما كمبود كارگر داريم

 

كمبود كارگر ؟ دوازده تا بانوي آشپزخانه
... در هر آشپزخانه است

 

و اين جشن در مقايشه با
جشن هاي ديگر كوچك است

 

بانوان ديگر آشپزخانه ها به من گوش نمي دهند

 

چه؟!آنها به شما گوش نمي دهند؟

 

من متاسفم كه اين را مي گويم
اما اين طوري است

 

بانوان دربار در مقابل تصميم
ملكه مادر تمرد مي كنند؟

 

بله ،پس من مي دانم اين قبلا انجام شده بوده است

 

اما لطفا به من كمك كنيد براي جشن اماده شويم

 

!چه مسئله مهمي است

 

من شرمنده ام

 

باشد ،چون شما مي خواهيد اين كار را ميكنم
اما اين موضوع كوچكي نيست

 

شما هم درباره آن مي دانيد؟

 

منظورتان چيست؟

 

حقيقت اين است كه بانوان دربار
در برابر بانو هن شورش كرده اند

 

بله ،ملكه مادر هم درباره آن مي داند

 

پس چطور من حتي يك كلمه هم
... درباره اين نشنيدم وقتي

 

من در راس آشپزخانه هستم؟

 

اين مسئله آشپزخانه نيست
اما بانوان دربار

 

اين چيزي كه شما در آن دخالت كنيد نيست

 

چه؟ چيزي نيست كه من درباره اش دخالت كنم؟

 

بله .بانوان دربار مي گويند نمي توانند به
بانو هن به عنوان مافوقشان خدمت كنند

 

پس حتي اگر من نتوانم درمورد آنها پا بميان بگذارم

 

پس شما مي گوييد ما فقط بايد بنشينيم و

 

ببينيم آشپزخانه داخل يك آشفتگي نهايي مي شود؟

 

سرانجام يكي از دو طرف بايد تصميم بگيرد

 

بانو هن سريعتر تصميم مي گيرد

 

پس لطفا سعي كيند او را قانع كنيد
قبل از اين كه اوضاع بدتر شود

 

آنها را اين آنجا بيرون كن

 

در هر صورت ،من فكر نمي كنم با غذا مشكلي باشد

 

بله. اجازه بديد آماده سازي ادامه يابد

 

آنها دارند غذا را با آشپزهاي بيرون آماده مي كنند

 

به هر حال غذا مهم نيست
...حتي اگر اين رضايت بخش نباشد

 

چطور او متوجه ايرادات شود وقتي
او فقط حضور او را مشاهده مي كند؟

 

اما حتي احترامات اوليه ...؟

 

بله، اين تنها راهي است كه ملكه مادر
متوجه جديت موضوع مي شود

 

ما بايد امشب دوباره ملاقات كنيم و آن را تاييد كنيم

 

شما چه مي كنيد اگر او دستور تنبيه دهد؟

 

او چطور مي تواند فرمان تنبيه همه
بانوان آشپزخانه و كارگران را بدهد؟

 

و يك شخص از طبقه پايين هرگز
در مقام بانوي اول نبوده است

 

الان موقعيتي نيست كه او بتواند به آنها ضربه بزند

 

بله ،ما هر وقت چيزهاي مشابهي
اتفاق بيافتد مي توانيم ببينيم

 

يك صاحب منصب دولتي كه
نامشروع متولد شده گماشته شده است

 

اين خيلي نادر است

 

...بله ،اين گشايشي است

 

من باور دارم كه آقاي اوه كيوم هو
به ما كمك مي كند

 

من در جيجو كارپر درآمدي دارم

 

او احتمالا نمي نشيند و نگاه كند

 

چه قدر از محصولات مال چويي پانسول است؟

 

چرا شما مي پرسيد؟

 

من بايد چيزهايي را بفهمم

 

تقريبا همه محصولا اينجا
...اغراق نيست

 

كه بگويم انحصار آنها را دارد

 

و او به پارك كو كيوم نزديك است؟

 

نه فقط آن . شايعه اي است كه او سود ها
را با آقاي اوه كيوم هو تقسيم مي كند

 

و آنجا جايي است كه
قدرت آقاي اوه را نگه مي دارد؟

 

آماده كردن غذا مسئله اي نيست

 

باشد...ممنونم

 

بانوي من ،شجاعتتان را از دست ندهيد
ما يك راهي پيدا مي كنيم

 

بانوي من ،ما بايد چه كينم؟

 

چرا ؟ دوباره چه شده؟

 

آنها به ما گفتند در مراسم
احترام گذاري شركت نكنيم

 

!چه؟

 

بله ،يونگ رو به ما گفته شركت نكنيم

 

بانوي من شما نمي توانيد فقط كناره گيري كنيد؟
...اگر شما به عنوان بانوي آشپزخانه مانديد

 

!بانوي من

 

...واقعا...خيلي سخت است

 

كجا ؟ اين از كجاست؟

 

...در مقر بانو چويي

 

من فكر مي كنم تحريم مراسم
احترام خيلي زياد است

 

چه؟ اگر ما اطراف را تغيير دهيم
...وقتي ما اين قدر دور آمديم

 

ما مايه خنده مي شويم

 

بله ،اعضاي خانواده سلطنتي بايد بدانند

 

و شما هم به ملكه مادر نگوييد
كه ذهنيتش را تغيير بدهد؟

 

بله ،من اين را از خدمت كار ملكه مادر شنيدم

 

واقعا؟ پس او حالا بايد فقط تصميم بگيرد

 

پس ما بايد پياممان را با تحريم
مراسم احترامات بفرستيم

 

و زماني كه سوك وون از
بانوي دربار شدن ترفيع گرفته باشد

 

او مي داند ما در چه موقعيتي هستيم

 

!شما فكر مي كنيد داريد چه مي كنيد؟

 

...حتي اگر شما من را تصديق نكنيد

 

چطور شما مي توانيد مراسم احترامات
!را تحريم كنيد؟ اين بي حرمتي است

 

چرا شما نمي تواني بين مشكلي كه با من داريد

 

و وظيفتان به عنوان بانوي دربار فرق بگذاريد؟
!چرا چنين آشوبي را ايجاد كرديد؟

 

پس شما مي توانيد خودتان را عقب بكشيد

 

چرا شما مي خواهيد بمانيد درباره همه
مسائل اينجا آشوب درست كنيد؟

 

گوش كن . ما نمي توانيم به تو به
عنوان مافوقمان خدمت كنيم ،بانو هن

 

چطور ما ميتوانيم به يك فرد از طبقه پايين
به عنوان بانوي اولمان خدمت كنيم؟

 

پس از موقعيتت استعفا بده
...اگر ندهي ،ما

 

در مراسم فداكاري يا هر جشن
ديگري شركت نمي كنيم

 

تبريك

 

ممنونم

 

برويد و بنشينيد

 

من بانو هن از آشپزخانه هستم
تبريك ،بانوي من

 

ممنونم . اما شما تنها بانوي
دربار از آشپزخانه هستيد؟

 

سرورم ،سوك وون اينجا است براي احترام به شما

 

بگذاريد داخل بيايد

 

پس مراسم امروز خوب پيش رفت؟

 

...بله ،اما

 

چرا ؟ اتفاقي افتاده؟

 

بانوان آشپزخانه دربار حاضر نشدند

 

چه عجيب ...چرا؟

 

همانطور كه من آخرين بار به شما گفتم
آنها نمي توانند زير دست بانوهن كار كنند كه

 

كه از خانواده سطح پاييني است
و در مراسم با او شركت كنند

 

...بله ،من مشكل آنها را مي فهمم ،اما

 

بانوي من ،من مي دانم اين تقصير من نبود
اما لطفا درباره بانو هن تجديد نظر كنيد

 

من مي دانم جايي نيست كه
من صحبت كنم اما مديران بايد

 

اعتماد زيردستانشان را جلب كنند
پس حتي شاه منصوب مي كند مردم را

 

با اعتماد به زير دستانش
به عنوان سرپرست حوزه هاي مهم

 

باشد ،من اول با ملكه درباره
اين مورد صحبت خواهم كرد

 

پس چه شد؟

 

او چه كار ميتوانست بكند وقتي شما
اينطور بر عليه يكي متحد شديد؟

 

پس ؟

 

ذهنيت او از قبل مشغول با تغيير او بود

 

او گفت بعد از اين كه با ملكه صحبت كرد تصميم مي گيرد

 

اما ملكه هموز هيچ قدرت واقعي ندارد

 

بانوي من ،من حتما جواب كار سختتان را خواهم داد

 

زمان آماده سازي ميز است

 

به بانو چويي بگو اين را اماده كند

 

شما درباره چه صحبت ميكنيد؟

 

من بايد ملكه مادر را ملاقات كنم و
به او بگويم كه من استعفا مي دهم

 

نه

 

برو كنار

 

نه

 

!گفتم ،برو كنار

 

پس شما از من انتظار داريد ببينم همه

 

مسائل قصر به خاطر من دارند نابود مي شود؟

 

شما مي توانيد آن را ترميم كنيد

 

شما ميدانيد كه من نمي توانم

 

شما هنوز هيچ كاري نكرده ايد

 

شما هنوز هيچ كاري نكرده ايد
از وقتي بانو يونگ از دنيا رفتند

 

من حالا نمي توانم هيچ كاري بكنم

 

فقط يك تاسف است

 

شما مي خواهيد از اين دوري كنيد
چون حالا آن سخت است

 

اگر اين يك تاسف است ،خوبه
من نمي خواهم مقامات بالا را آزار بدهم

 

نه بانو يونگ و نه من نخواستيم شما آزار ببينيد

 

او به شما گفت موقعيتتان را
...حفظ كنيد و كار كنيد

 

او از شما خواست خواسته اش را ادامه دهيد

 

اما شما اين مقام را نگه نداشته ايد يا كار نكرده ايد
... يا خواسته او را ادامه نداده ايد و

 

شما خودتان را داريد رها مي كنيد

 

!پس شما مي خواهيد من چه كنم؟
...وقتي حتي بانو يونگ اينجا نيست

 

!شما انتظار داريد من خودم تنهايي چه كنم؟

 

بانوي من ...من خودم بعد از از
دست دادن والدينم تنهايي به اينجا آمدم

 

و من شما را ملاقات كردم و به شما به
عنوان يك مادر و معلم خومت كرده ام

 

اما من مادري را نمي خواهم كه
خواسته خودش را مي شكند

 

من معلمي را نميخواهم كه
!خواسته خودش را رها ميكند

 

اگر شما مي خواهيد اين مكان را
ترك كنيد و خودتان را رها كنيد

 

پس من هم نمي خواهم شمارا دوباره ببينم

 

اما اين تصميمي است كه شما بايد بگيريد ،بانوي من

 

من فكر نمي كنم اين فكر خوبي باشد
كه شما خودتان آن را پس بگيريد

 

بانوي من ،بانو هن اينجا هستند

 

حتما ،او را بياوريد داخل

 

بنشين

 

ما حالا درباره شما صحبت مي كرديم

 

چرا اينجا آمديد؟

 

بانوي من ،من جرات كردم بگويم
من تقاضايي از شما دارم

 

تقاضا ؟ چيه؟

 

لطفا اجازه يك مسابقه برگشتي
براي عنوان بانوي اول بگذاريد

 

مسابقه برگشت؟

 

بله ،سرورم
بانوان شكايت مي كنند كه

 

من در دور آخر شركت نكرده ام
پس من دوست دارم يك مسابقه برگشتي داشته باشم

 

اما سرورم
اگر من در مسابقه برگشت برنده شدم

 

لطفا به من اختيار مطلق آشپزخانه را بدهيد

 

اختيار مطلق؟

 

بله ،سرورم . حتي اگر من مجبور باشم
همه بانوان آشپزخانه را تنزل رتبه دهم

 

و با كارگران كار كنند
من آنها را مطيع مي كنم

 

لطفا به من اختيار مطلق دهيد